29.4.91
پسرم پاش خیلی بد شده! خیلییییییی از قرمزی باد کرده! قلبم اتیش میگیره از گریه هاش ای خدا! چنان از درد به خودش می پیچید که میخواستم گریه کنم. امروز عصر با کوروش رفتیم خونه مامان ملی! کوروش رو تو یه تشت اب گذاشتم 1 ساعت تو حیاط. اب بازی کرد و خوشحال بود . سمانه جون, مائده جون, خواهرم و یگانه و حمیدم بودن. سمانه و مامانم روزه بودن افطار هم اش رشته و کوکو سبزی و سیب زمینی داشتن. بعدش با کوروش بازی کردیم. کوروش یه صدای جیغ مانند درمیاورد و ما مثلا میترسیدیم و عشقم از خنده غش میکردد. بعدش جیغاش شروع شد و تمومی نداشت. همه کار کردیم. محمد رفت یه پماد دیگه گرفت. استامینافن گرفت. از حمیدرضا پ...
نویسنده :
مامانی
3:54